میگویند در زمان ناصرالدین شاه قاجار که تلگراف به تازگی در ایران راهاندازی شده بود، کسی از آن استفاده نمیکرد، به شاه خبر دادند که کارمندان بیکار نشستهاند و خبری نیست.
شاه دستور میدهد به مدت یکماه خدمات تلگراف به مردم مفت (مجانی-رایگان) عرضه شود. مردم آرام آرام هجوم آوردند و دیدند که بله، درست است، مفت و مجانی پیام میدهند و آنطرف هم پیامها دریافت میشود. به همین دلیل تلگرافخانه بسیار شلوغ شد.
به شاه موضوع گزارش شد، شاه محترم هم در یک دستور همایونی فرمودند: «بفرموده شاه از امروز حرف مفت زدن ممنوع! پول بدهید تلغراف خانه پولی شده» و به این ترتیب حرف مفت زدن ممنوع وارد گفتگوهای ما ایرانیان شد.
الان دیگر طهران قدیم نیست و ما دربارهی تلغراف آن زمان صحبت نمیکنیم. نقد اینجا به صاحبانِ رسانههای دیجیتال و استفاده کنندگان از آخرین تکنولوژیهای مربوطه است. صاحبانِ کانالها و رسانههای تجاری و عشقی! در شبکههای اجتماعی (همانند اینستاگرام، تلگرام، توییتر، لینکداین، یوتیوب و آپارات، سروش و…) مخاطب اصلی این نوشته هستند و سپس با فاصلهی بیشتری صاحبان سایتها و وبلاگها.
اصلیترین، پایهایترین و دلسوزانهترین دلیل و توجیهی که برای این نوشته دارم اینست: باور کنیم زمانِ مخاطب ما، ارزشمند است.
روز به روز بر سبدِ مصرفِ اینترنت افراد و خانوادهها افزوده میشود، خبر بسیار خوشایندی است که نشان میدهد ما انسانها دنیای واقعی دیگری از جنس دیجیتال برای خود ساختهایم.
خوشبختانه در کشور عزیزمان ایران نیز این روند بسیار روبهرشد دارد که آمارها نشانگر این واقعیت هستند.
فکر میکنم هرکسی که فکر میکرده حرفی، نگاهی، ایدهای، تلاشی و استعدادی برای بیان دارد توانسته است توسط رسانههای نوین دیجیتال (به ویژه شبکههای اجتماعی) صاحب رسانه شود و شروع به تولید محتوا برای مخاطبین خود نمایند.
روندی که در پیش گرفتهایم، اشتباه است.
خیر، منظورم این نیست که داشتن رسانه اشتباه است، اتفاقاً خیلی هم خوب است و بترکد چشم حسودی که نتواند ببیند. به نظر میرسد پس از رشد زیادی که رسانههای اجتماعی و سایتها داشتهاند وقت آن رسیده که کمی به نقد آنها بنشینیم و تجربیات خود را مرور کنیم.
سه مرحلهی زیر را در نظر بگیرید:
- فردی یا شرکتی فکر میکند حرفی برای گفتن دارد، رسانهی دیجیتال خود را راه اندازی میکند
- همان فرد (یا شرکت) شروع میکند به گفتن حرفهایش.
- همان فرد یا شرکت، میبیند که حرف کم میآورد یا دیگر حرفی برای گفتن ندارد و میرود به بیراهه.
همهی حرف من در بیان این بیراهه (یا بیراهههاست) که به تبدیل به بزرگترین سارقان زمان ما شده است.
این بیراهه چیست؟
به نظرم میرسد اشتباه بزرگی که رسانههای دیجیتال ما، صاحبان کانالهای تلگرامی و پیجهای اینستاگرامی (فعلا در ایران و احتمالا رسانههای جدید با نامهای دیگر) مرتکب شدهاند این است که دربارهی هرچیزی صحبت میکنند و مطلب میگذارند.
یکی از فراگیرترین بیراههها و اشتباهاتی که ما در رسانهی دیجیتال خود تکرار میکنیم ارسالِ دیوانهوار و رگباریِ جملاتِ ناب و انگیزشی از دیگران و بزرگان است.
جملاتی از هرکس و ناکس، درست یا نادرست، بزرگ یا کوچک، بدون ربط یا باربط اندک به کار و کاسبی ما، هرچه خارجیتر و جملات شاخدار یا احساسی باشد، بهتر!
تقریباً به هر فرد و رسانهای که بنگری به این درد مبتلاست.
هر چه باشد خواندنِ جملات انگیزشی و خوب، ناب و طلا و چه و چه هم حدّی دارد. باید بپذیریم که همهی جملات درست نیستند، بسیاری از آنها در بستری خاص، برای مخاطبی خاص، در زمانی خاص خلق شدهاند و شاید الان بیربطترین متن به من باشند. آنهایی هم که میتوانند مرتبط باشند، پس از مقدمه و موخّره و ربط به سایر محتواها میتواند معنا یابد و بکار گرفته شود.
همه که هنر خواندن جملات کوتاه را ندارند. اما همه افراد حوصلهشان حدّی دارد. اگر دائماً از دیگران نقلقول بیاوریم و هر روز چند بار آن را تکرار کنیم، یا خوانده نمیشویم یا از دایرهی اهمیت و توجّه مخاطب بیرون میرویم.
ای کاش، اگر…
اگر در دنیای واقعی به زمان همدیگر احترام نمیگذاریم، لااقل در دنیای دیجیتال وسواس و دقت بیشتری داشته باشیم. قدرت مخاطب در این فضا بسیار بسیار زیاد است و با یک دکمه ما برای همیشه نزد او خواهیم مُــرد.
لازم است وقت او را نگیریم، به اندازهی خودمان برای او ارزش قائل باشیم و همیشه این سوال را از خود بپرسیم: مخاطب من مهمترین دارایی خود یعنی زمانش را در اختیار من گذاشته، من چه ارزشی برای او خلق میکنم؟
داشتن رسانه آسان و اما ادارهی آن دشوار است. رسانه مناسب را انتخاب کنیم.
رسانه، بسیار ارزان قیمت یا بهتر است بگوییم مفت شده. این رویای شیرینِ محقق شده، چارچوبهای خودش را میخواهد. رشد رسانههای آنقدر سریع بوده که ما انسانها توان و فرصت نقد و بهینهسازی آن را نداشتهایم. میانگین اگر بگیریم، ما آدمها اسیرِ رسانهها شدهایم.
داشتنِ رسانه روزگاری هنر بود، شاید بهتر است این روزها به نداشتن یا محدود کردنش هم فکر کنیم. رسانههایی که امروزه فراگیر شدهاند، یک ابزار هستند برای محتوا. محتوا را صاحب رسانه تولید و منتشر میکند و باید باور کنیم که تولید و انتشار محتوا یکی از زمانبرترین و سختترین کارهاست. پرچالشترین بخشِ انتشار محتوا در رسانههای اجتماعی (شبکههای اجتماعی) تداوم است. تداوم، تلاش و مطالعه میخواهد.
اگر حرفی نداریم، اگر به اندازهی کافی محتوا نداریم یا در طول زمان نمیتوانیم تولید کنیم، شاید بهتر باشد از یک وبلاگ شروع کنیم. به اندازهی که حرف داریم آنجا بنویسیم و منتشر کنیم. راهاندازی یک سایت وردپرس هم میتواند گزینهی خوبی باشد. یک آرشیو و بایگانی مناسب از محتوا و ایدهای که داریم. آرام آرام فرصت برای تکمیل حرفها، مطالعه بیشتر، ایدهپردازی و تمرکز خواهیم داشت.
سکوت فعال را بیاموزیم.
تند و تند پیام گذاشتن و به روزکردن بیآنکه حرفی باشد، نقدی باشد، نگاهی تازه (حتی به اندازهی یک جملهی کوتاه یک خطی از خودمان) بیشتر به ضررماست تا به نفعِ ما. مخاطب هوشمند است انگیزهی تو را از ارسال مطلبد میفهمد. تو هوشمندتر باش، سکوت فعال داشته باش، محتوا خلق کن و حرفی نو بساز و به موقع بیا و به موقع برو.
تکرار در انتشار محتوای خودمان، بهتر از انتشار محتوای نامربوط.
اگر مجبور شدیم برای به روزرسانی محتوایی را ارسال کنیم، پیشنهاد میکنم محتوای قدیمی خود را به کپیپیستهای بیهدف از سایر کانالها و سایتها ترجیح بدهیم.
وقتی محتوای قبلی خود را بازنشر میکنیم، احتمالاً مجبور میشویم یکبار دیگر آن را بخوانیم. مرور دوباره دقت میآورد. میتوانیم توضیح و شرحی نو برای آن بنویسیم و از یک زاویه جدید به آن نگاه کنیم. نگاه جدید خلاقیتآفرین است.
پس نیمنگاهی به محتوا (و محتواهای) قبلی خود بیاندازید. شاید خیلی وقت است که خاک میخورند و انتظار مرور دوبارهی شما را میکشند.
مخاطب ارباب رجوع ماست، باید تکریماش کنیم.
سالی در ایران به نام پاسخگویی (با هدفِ تکریم ارباب رجوع) نامگذاری شد و من به شخصه باور دارم که راه درازی برای موفقیت در تکریم ارباب رجوع در سازمانها و ادارات داریم. اینجا روی سخنم با شما صاحب ایده، حرف و محصول است. اگر رسانهای برای خود انتخاب کردهای باید بهترین شیوهی تعامل با مخاطب را داشته باشی چرا که تو اداره دولتی نیستی که مجبور باشد از تو سرویس بگیرد، با یک دکمه حذف میشوی.
باید فرش قرمز برای مخاطب پهن کنی و بالاترین ارزش و احترام را برای مخاطب خود خلق کنی تا برند شوی. راههای برند شدن زیاد است اما من فقط یک نکته را میگویم: وقتِ مشتری و مخاطب خود را تلف نکن لطفاً؛ مطمئن باش فراموش نمیشوی.
به یکدست بودن محتوا توجه ویژه داشته باشیم.
نمیگویم دست خودمان را ببندیم، ولی باید ساختار و حدودی داشته باشیم. دنیا، دنیای تخصص است. هرکسی نمیتواند در هر موضوعی اظهار نظر کند. باید به ابعاد پیام خود دقّت کنیم. در مواردی که هیچ اطلاع یا تجربهای نداریم، وارد نشویم. سکوت فعال یعنی همین.
اگر هر روزی موجی رسانهای خلق میشود، هشتگ نزن و مطلبی ارسال نکن؛ مگر گوشهای از آن به تو مربوط باشد. اینکار تو آرام آرام باعث میشود صیقل یابی، یکدست و دلنشین شوی. یکدست شدن هویت میآورد و هوّیت داشتن بزرگترین دارایی یک برند است. بنشین اول از همه، به همهی آنچه که به رسانهی تو مربوط نیست، فکر کن و آنها را بنویس.
بسیاری از آدمها و جمعها را رها کن.
همهی آدمها باید حدّی در روابط داشته باشند. رسانهها هم باید مثل آدمیان، دایرهی مشخصی از مخاطب را انتخاب کنند. شهرت در میان اقلیت یک استراتژی بسیار ارزشمند است. هوسِ همه یعنی رسیدن به هیچ. دایرهی کوچکی از مخاطبین خود را انتخاب کن، تعامل و تجربهی بالا بدست بیاور آنگاه جمعی کوچک جدید اضافه کن. رشد سریع ممکن نیست. دنبال میانبرها نبودن اوج رشد فکری و جمعی است.
باید بنشینیم و بنویسیم که چه کسانی به ما مربوط نیستند. ما به چه کسانی در دنیای واقعی و دیجیتال هیچکاری نداریم. برای رشد مناسب و مداوم به یک تقسیمبندی دقیق نیازمندیم. طمع و هوسِ دیدهشدن و خودنمایی در انسانِ موفق کشته شده است.
اگر نقلقولی داری، زحمت بکش برایش تحلیلی کوتاه بنویسیم.
در قدم اول سعی میکنیم هیچ محتوای نامربوطی را ارسال نکنیم. در گام دوم اگر پس از بررسی دیدیم که متنی، فیلمی، عکسی به ما مربوط است، حتی اگر شده یک خط و یک جمله به آن اضافه کرده و سپس آن را بازنشر میکنیم. ربط دادن درست، هنر است. تلاشِ ما متمرکز کردن ذهنِ مخاطب به موضوع کاری خودمان است.
تخصصیتر شدن و هرچه بیشتر تخصصیتر شدن
چند نکتهی بالا اگر فقط و فقط یک کلمه و یک دستآورد برای ما داشته باشد، آن را تخصص میدانم. تخصص، دارایی بسیار ارزشمندی است. تخصص یعنی با زحمت کم میتوانی ثروتآفرینی کنی. پول فراوان بدست بیاوری. تخصص یعنی زمانِ تو بسیار ارزشمند میشود.
آجرهایی از جنس کلمات در این نوشته، کنارهم قرار گرفتهاند تا راهپلهای برای رسیدن به تخصص را برای ما بسازند. به چند نمونه اشاره میکنم:
متخصص توتون قلیان، متخصص کاشت ناخن، متخصص تخلیه چاه فاضلاب، متخصص برق خانگی، متخصص اگزوز ماشین، متخصص مغز و اعصاب، متخصص چشم، متخصص زمینشناس، متخصص توسعه، متخصص فلسفه، متخصص تعمیر گوشیهای هوشمند و یا متخصص تشریفات هتل و…
اینها را همینطوری نوشتم، هزاران عنوان دیگر هم میتوانیم به آنها اضافه کنیم. به نظر شما کدامیک از اینها بیکار و بیپول هستند؟ کدامیک از اینها دیده نمیشوند؟
رسانهی دیجیتال ما، باید تخصصی باشد. راهدیگری نداریم. اگر از هر دری بگویم، بنویسیم و محتوای نامربوط به ذهن مخاطب شلیک کنیم، یا دیده نمیشویم و یا اگر دیدهشویم به زودی حذف میشویم. پرسنال برندینگ یا برندسازی شخصی مسیری بسیار دشوار است.
همانطوری که یک آدم بسیار معروف، یک دانشگاه بسیار معروف، یک برند تجاری بسیار معروف و… نمیتواند هر حرفی بزند و هر جایی برود و هر مطلبی را ارسال کند، ما هم باید برای ساختن آن معروفیت تلاش کنیم و آنگونه رفتار کنیم.
اگر روزی به داشتن رسانه تشویق شدیم، امروز باید به هزینههای آن برای خود و دیگران فکر کنیم. اگر صاحب رسانه هستیم، کانال یا صفحهای (پیجی) داریم، در کنار میز خود، در گوشی موبایل، در دفتر یادداشتها یک قانون بسیار مهم را برای خود بنویسیم و به آن مقیّد باشیم:
.
وقتِ مخاطبِ من ارزشمند است،
حرف مفت ممنوع