حتی اگر خودتان را قطعه قطعه کنید و برای آرامش و رفاه کسی در چرخ گوشت بیندازید و رشته رشته شوید، یک روز از راه می رسد که همان کس، توی چشمتان خیره شود و می گوید:
تو هیچ وقت، هیچ کاری برای من نکردی!
وقتی این "هیچ" را می گوید دلت می خواهد زندگی دنده عقب داشت و مثل خرسی که تمام یک زمستان سرد را در دل غاری گرم می خوابد، برمی گشتی به بطن مادرت، کز می کردی، همانجا می ماندی و هرگز به این دنیا نمی آمدی.
اگر می خواهید در این دنیا زنده بمانید تمرین کنید از "هیچ کس هیچ چیز" توقع نداشته باشید، حتی از پدر و مادرتان. حتی از آنها که هم خون تان هستند چه رسد به دیگران.
اینطور هیچ چیز غافلگیرتان نمی کند؛ حتی وقتی همان یک نفر برمی گردد، توی چشم تان خیره می شود و می گوید:
تو هیچ وقت، هیچ کاری برای من نکردی!
اگر این جمله را نشنیده اید هنوز روزش فرا نرسیده، می رسد!
بی توقع بودن تمرین سختی است. خیلی سخت. مثل رنجِ زنده زنده، رشته رشته شدن در چرخ گوشت!