گاهی بدبختی و فلاکت ما به خاطر این است که دنیایمان کهنه شده، چون فضاها و آدمهای متفاوت از خودمان را نمیبینم به مرور غبار روی عینکمان به قیر سیاهی تبدیل میشود و مدام به دیوار میخوریم.
گاهی ورق زدن یک کتاب ساده، رفتن به یک محلۀ جدید، حضور در یک کلاس یا هر کار دیگری، میتواند دنیای ما را دگرگون کند. این چیز تازه لزوماً قرار نیست بکر و دستنیافتنی باشد؛ گاهی آنچه از نظر دیگران بدیهی یا احمقانه میرسد، دنیای ما را بهکلی زیرورو میکند.