تسبیح ۳۲ میلیون تومانی
راز فروش یک کالای لوکس در اقتصاد آشفتۀ ایران
امروز در دیجیکالا با قیمتی برخورد کردم که برق از کلهام پراند: یک تسبیح ۳۲ میلیون تومانی از جنس صمغ! در نگاه اول شاید بپرسیم: «چه کسی در این اقتصاد سخت، چنین کالایی میخرد؟». اما همین سؤال، ما را به عمق استراتژی فروش محصولات لوکس میبرد.
قیمت بالا تنها عدد نیست؛ یک پیام است. این قیمت به مشتری خاص میگوید: «این محصول برای تو نیست؛ برای کسی است که ارزشِ انحصار را میداند». در دنیای لوکس، قیمت بالا خودش یک ابزار غربالگری مشتریان است.
مشتری این محصول کیست؟
- او به دنبال «اعتبار» است، نه فقط یک تسبیح.
- او به دنبال هویتی منحصربهفرد است که در انبوه بازار دیده نمیشود.
- او نه از سر نیاز، که از روی «انتخاب» خرید میکند.
✍️ راز فروش چنین محصولاتی در «داستانپردازی» است.
این تسبیح چگونه معرفی شده؟ آیا فقط مشخصات فنی نوشته شده؟ یا داستانِ پشت آن(از مادّۀ اولیه تا هنر دست سازنده) به مشتری گفته شده؟مشتری لوکس، «احساس» میخرد، نه کالا. او میخواهد بداند این تسبیح چگونه زندگی او را متحول میکند، نه فقط چه وزنی دارد.
فروش کالای لوکس نیاز به زبانِ لوکس دارد:
محتوایی که «ارزش» را میآفریند، نه قیمت را توضیح میدهد.
تصاویری که «احساس اصالت» را منتقل میکنند.
و روایتی که مشتری را در «داستان برند» شریک کند.
سؤال اصلی این نیست که «چرا ۳۲ میلیون؟»، بلکه این است: «چطور میتوانیم مشتریانی را جذب کنیم که چنین محصولاتی نه برایشان گران، که «ارزشافزا» است؟»
به نظر شما، آیا دیجیکالا توانسته این محتوای اثربخش را برای این محصول ایجاد کند؟
آیا شما هم چنین کالاهای لوکسی دیدهاید که با داستانپردازی هوشمندانه، ارزش خود را توجیه کنند؟
خوشحال میشوم بدانم اگر بودجۀ این خرید را داشتید، چه معیارهایی برای انتخاب چنین محصولی داشتید؟